ثناثنا، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره

نفسم دل از بهشت كند اومد تو دل ماماني

سلام عزیزم

سلام عزیزممم قربون قدوبالات برمممم اول از همه کم کاری مامانو ببخش اخه بابایی کامپیوتروبرده دفتر برامنم تبلت خریده بخاطراون نمیتونستم بااون بیام الان که کاملا مسلط شدم اومدم برات چند کلمه ای بنویسم. اول اینکه با بابایی تصمیم گرفتیم اسم دختر نازمون رو بزاریم ثنا من پیشنهاد دهنده اسم بودم و بابا هم تصویب کننده قربون تو وباباییت برم.  
5 شهريور 1392

دلم گرفته.........

سلام نازنينم خوبي عشقمممممممم.نميدونم چرا دلم گرفته وحالا كه اينارو مينويسم دارم اشك ميريزم فقط ميخوام گريه كنم ميخوام تنها باشم و هق هق گريه كنم.احساس ميكنم برات كم ميزارم و فكرميكنم بياي نميتونم از پس كارام بربيام و تورو خوب بزرگت كنم اما بي صبرانه منتظر اومدن عزيزترين مسافرم هستم كه بياد.مسافري كه تو وجود من داره رشد ميكنه خدايااااااااااااااااااااا انشالا سالم بياد بغلم. وروجك من دوست دارم از صميم قلبممممممممم تو بهترين هديه خداوند برا زندگي ماهستي. ازبابايي خواستم تو پذيرايي باشه تا تو تنهايي خودم برات بنويسم كه عاشقانه دوستت دارمممممممممممم. توروخدا اونجا كه تو بهشتي از خدا بخواه كه براهمه منتظرا يه ني ني سالم بده براهمه خاله جو...
23 تير 1392

عزيز دل مامان

سلام عزيز دل مامان امروز صبح وقت ويزيت دكترداشتم رفتم جواب آزمايشاتمو گرفتم ورفتم دكتر خداروشكرهمه چي خوب و نرمال بود. ماماني عزيز دلم نميدونم چرا كف پاهام بشدت درد داره. خاله جونات ميگن بخاطر نخوردن مرتب قرصهاي ويتامينم هست اما بخدا نميتونم مولي ويتامينو بخورم وقتي ميخورم حالم بد ميشه اما قول ميدم بخاطرت حتما ميخورم تا تو جون داشته باشي. امروز خاله طهورا گفته كه بيام ووبتو آپ كنم آخه حالش شكرخدا بهتره ودوباره باهم حرف ميزنيم وامروز گفته ميره برات كاموا بخره تا برات لباس ببافه ميبيني چقدر خاله مهربوني داري اينارو اينجا برات مينويسم تابزرگ شدي مهربونياش يادت نرهههههههههههه. اونروز بابايي رفته بود تهران و برات از رودهن لباس سيسموني 5تكه ...
23 تير 1392

رفتن به سونوگرافي

سلام گلم ببخش  عزيزم خيلي كم ميام و وبلاگتو آپ ميكنم چند وقته خاله طهورا حالش خوب نيست ووقتي ميام اينجا ميرم احوالشو ميخونم و ميرم. عزيز دلم 28 ارديبهشت ظهر با،بابايي رفتيم از سونوگرافي وقت گرفتيم و گفت ساعت 6اينجا باشيد ماهم رفتيم بيرون ناهار خورديم و رفتيم سينما تا ساعت 6 بشه وبريم ببينيمت من كه همش استرس داشتم آخه وروجك قبلي رو اين سونو تشخيص جنين مرده داده بودند اما اصلا به روم نياوردم كه نگرانم. خلاصه ساعت 6 به سونوگرافي رسيديم هنوز چند نفري به نوبتمون مونده بود كه بالاخره نوبتمون رسد و رفتيم تواتاق سونوگرافي ودكتر اومد سونو كرد  نميدوني منو بابايي چه حسسي داشتيم اونروز رو اصلا فراموش نميكنم چون واقعا يه ل...
14 خرداد 1392

رفتن به آزمايش غربالگري

سلامي دوباره به ورجك عزيزم خوشگلم 29 ارديبهشت هم رفتم آزمايش بدم آخه برااون آزمايش جواب سونوگرافي لازم بود بايد اول سونوگرافي ميرفتم انمي كه توآزمايشگاه بود جواب سونوروهم گرفت وگفت باجواب آزمايش ميده ومن همش فكرم موند پيش توكه تايه هفته نميبينمت هفته بعد جواب رو گرفتم وبردم خانم دكتر نگاه كرد وگفت شكرخدا همه چي سالمه و منم خوشحال اومدم خونه.
14 خرداد 1392

استرس هاي مامان

سلام عزيزم خوبي گلم يك شنبه 8 ارديبهشت يه دفعه به دلم افتاد نكنه رشدت متوقف شده باشه زنگ زدم به دكترم و بهش گفتم كه احوالم چطوره گفت بيا تا سونو كنم. منم به بابايي زنگ زدم و باهاش قرار گذاشتيم بريم دكتر. وقتي دكترم سونو كرد خيلي ذوق كرده بودم و چون دكتر دست و پا و سر و قلبت رو بهم نشون داد نميدوني چقدر خوشحال شدم آخه تو ني ني قبلي كه رفته بهشت حتي من تپيدن قلبش هم نديده بودم فقط بهم ميگفتن قلبش ميزنه اما اينبار كلي ذوق كرده بودم و خدارو شكر ميكردم. نميدوني تو شكمم چقدر ورجه وورجه ميكردي.دلم برات تنگ شده اما بازم دو هفته بعد ميبينمت آخه قراره 12هفتگي برا سونوگرافي ان تي برم دكتر. ...
17 ارديبهشت 1392

انتظار تا رفتن به دكتر

عشقم خيلي دلتنگتم  ماماني قبل عيد رفته بود دكتراما اونجاديد كه دكترتا 17فروردين نيست منم كه 4فروردين فهميدم تودلمي بايد صبرميكردم تا دكترم بياد و برم ببينم تودلم چه خبره؟ خلاصه چندروزو تحمل كردم و آخرش تونستم برا 19فروردين وقت بگيرم عصر با بابايي رفتيم دكتر كه گفت هنوز زوده برا سونگرافي قلبش كه بايد بري هفته بعد بياي تا ببينم قلبش تشكيل شده يانه؟ منم نميدوني اون يه هفته رو چطور گذروندم همش دعا دعا ميردم اگه صلاحه به دنيا بياي قلبت بزنه و خداروشكر سه شنبه 27فروردين رفتيم دكترو سونوگرافي كردو گفت قلبش بصورت منظم ميزنه و همه چي نرمال هست. روتخت كه بود گفتم خدايا شكرت حتما حكمتي هست كه ميخواي بدنيا بياد و دل مامان و بابايي رو شاد ك...
3 ارديبهشت 1392